سیه دل
سیه دل
عروسکی تو به سیما ، ولی به دل جه سیاهی
به ظاهر ارچه مباحی ، ولیک پر ز گناهی
به غمزه و به کرشمه ، مثال کوه سهندی
به عشق و دین و قداست ، سبکتر از پر کاهی
به فکر و نیت و طینت ، چو شب سیاه و پلیدی !
ولی به روی فریبا ، طرب فزا جو پگاهی
دگر دل از تو بریدم ، که قدر آن نشناسی
شدم ز بند تو آزاد ، چون کبوتر چاهی !
چه دردها نکشیدم ، جدا ز چشم سیاهت
ولی برای تو صد حیف ار برآمده آهی !!